گاهی وقتها ماجرا ساده تر از این حرفها است که نتوان به قلم آورد، گاهی وقتها اصلا نیاز نیست که ساعتها زل بزنی به خودت که بهترین توصیفها را پیدا کنی، گاهی وقتها ساده نوشتن سخت ترین کار دنیاست.
میخواهم به زبان دوست شاعرمان زندایی طوبی صدایش کنیم.
او را پس از چند بار تماس و هماهنگی در میان شالیزار با زبان روزه پیدا کرده بودیم تا برایمان به یاد قدیم لالایی بخواند.
زندایی طوبی نجیب، مودبانه و خسته جلوی دوربین نشست و از گذشته خود برایمان خواند زنی که با حفظ لطافت مادرانهاش پابهپای همسر کار کرد تا مانند تمامی پدران و مادران دلسوز این مرز و بوم، فرزندانی سالم و صالح با آیندهای روشن پرورش داده و تحویل جامعه دهند.